سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آنچه نمی شود مپرس که آنچه شده است تو را بس است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 88 اسفند 13 , ساعت 5:58 عصر

غزلی به استقبال از غزل حافظ شیرازی

بگذرد درد و غم شبهای هجران غم مخور
میرسد ایام وصل جان جانان غم مخور
ناله ات ای مرغ در هجران گل بیهوده نیست
با نوایت می کند گل چهره خندان غم مخور
با خدا باشی اگر ای ناخدای بحر عشق
می شوی آسوده از غوغای طوفان غم مخور
در پس این بادیه چون منزل لیلا بود
قیس را گو از ملال این بیابان غم مخور
رو بصبح مقصد روشن اگر داری سفر
نیمه شب از درد و رنج دشت حرمان غم مخور
گر بخاک افتاده ای چون دانه در فصل بهار
سر برون آری به سرسبزی زبستان غم مخور
گر به اقرار و یقین در کار دین کوشیده ای
در تو پیدا می شود آثار ایمان غم مخور
نحن نزلنا و انی تارک دانی اگر
می شوی پاینده با معصوم و قرآن غم مخور
خونبهای عاشقان بر ذمه معشوقه است
عاشقا از خنجر و شمشیر و پیکان غم مخور
(نوریا) از پرتو نور جمال کبریا
می شود آتش تو را همچون گلستان غم مخور
دیده و دل چون به خط و خال او در حیرت است
جمله کامل می شود با نقطه پایان غم مخور



لیست کل یادداشت های این وبلاگ